انسان امروزی در اسارت است، اسارتی که فکر آسایش یک زندگی عشایری هم دلش را به لرزه میاندازد، اما حاضر نیست بپذیرد که اسیر است. اسیر مد، اسیر تجملات، اسیر حرف مردم، اسیر چشم و همچشمی، اسیر جنسهای تازه به بازار رسیده، اسیر موبایل، اسیر کامپیوتر و ...
و جالب و البته تأسفانگیز آن که هر چه امکانات مادی و تحصیلات علمی بالاتر میرود بر حلقههای اسارت افزوده میشود. از سختترین حلقههای اسارت، اسارت نام و شهرت است، اسارت پست و مقام و لقب و عنوان است. حلقهای که از مردان الهی نیز به سختی برداشته میشود. در روایت است که از آخرین چیزهایی که از قلب مؤمن خارج میشود علاقه جاه و مقام و ریاست است؛ و البته ریاست هم، اقسامی؛ و دلبستن به آن هم انواعی دارد.
نمیدانم آنها که در فضای انتخابات با جرأت اظهار میدارند که فقط به قصد خدمت آمدهاند، صادقاند یا نه؟! اما میدانم که اگر صادق باشند، باید در صف اول اولیای الهی و مردان بزرگ خدا قرار داشته باشند؛ که آنها هم نشانههایی دارند و البته آن نشانهها در برخی از اینها نیست. خدایا ما را از ننگ نام و نام ننگ دور بدار!